♥عاشقانــه♥سلطان غـ ـــم♥

آخرین سنگر سکوته! خیلی حرفا گفتنی نیست!

کاش میشد زندگی همیشه با هم بودن بود در کنار هم ، با هم ، میساختیم

رویای شیرینی که همیشه در سر داشتیم

تو میگفتی از آرزوهایت ، من مینشستم به پای حرفهایت

حس همیشگی من ، همان احساس قلبی تو است لحظه های ناب من در اعماق قلب مهربان تو است

ساده تر مینویسم ، ساده تر حرف دلم را به تو میگویم تا لحظه هایمان نیز صاف و ساده بگذرد

بیش از هر چیز بودنت مرا آرام میکند، وقتی نگاهم میکنی چشمهایت مرا خوشحال میکند                                      

کاش میشد زندگی همیشه اینگونه بود، نه درد دوری ، نه بی قراری و انتظار

هر زمان نیستی در کنارم، به شنیدن صدایت نیز قانعم،

اگر روزی نشنوم صدای گرمت را،احساس بودنت در قلبم همیشه می تابد می تابد و لحظه هایم را گرم میکند،

گاهی دستانم هوس موهای نرمت را میکند تا تو را نوازش کنم ، تا از قلبت خواهش کنم ، که همیشه با من بماند بماند و بخواند آواز همیشه ماندن را

کاش میشد زندگی همیشه با هم بودن بود

کاش میشد در کنار هم ، با هم ،به سادگی میگذشتیم از پلهای انتظار

من و تو با هم یکی شده ایم ، من و تو دو عاشقی شده ایم که به زندگی خواهیم گفت همیشه با همیم!


 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 15:49 توسط نســــــــــیم| |

قالب : بلاگفا